رقص شمشیر بر لبه پرتگاه
تحلیل روانی سخنان ترامپ دربارهی ایران
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، همواره نشان داده که استاد خلق تناقضها و بازی با انتظارات است. اظهارات اخیر او درباره ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. او در حالی که با اکراه یادداشت تحریمی جدید علیه ایران را امضا میکند، از تمایل خود برای یک «توافق عالی» با تهران سخن میگوید. اما آیا این دوگانگی رفتاری، ناشی از سردرگمی او در تصمیمگیری در ارتباط با ایران است یا بیانگر یک استراتژی حسابشده برای مهار و هدایت ایران به سمت اهداف مورد نظر آمریکا؟
آنچه در رفتار ترامپ آشکار است، کسب حداکثر سود و حداقلسازی ریسک است. او با اعمال فشار و تهدید، تلاش میکند تا دیگران را به پای میز مذاکره بکشاند و در آنجا، امتیازات بیشتری مطالبه کند. او بعد از امضای تحریمهای حداکثری علیه ایران و پس از دیدار با نتانیاهو، در یک کنفرانس خبری خطاب به ایران گفت: «این را خطاب به ایران که با دقت گوش میدهد، میگویم: من دوست دارم بتوانیم یک توافق عالی داشته باشیم، توافقی که شما بتوانید به زندگی خود ادامه دهید و به شکوفایی برسید. شما به شکوفایی خواهید رسید. مردم ایران، مردمی شگفتانگیز، سختکوش، زیبا، و واقعاً یک گروه باور نکردنی از مردم هستند. اما من از انجام این کار (بازگشت تحریمها) متنفر بودم، من واقعاً خواهان صلح هستم و امیدوارم که بتوانیم به این هدف برسیم. من هیچ محدودیتی تعیین نمیکنم، اما یک چیز را نمیتوانند داشته باشند: آنها نباید سلاح هستهای داشته باشند. این کار بسیار آسان است.»
ترامپ در سخنانش پنج باز از عبارت «امیدوار بودن» صحبت کرد. عبارتی که نشاندهنده عدم یقین و تردید است. گویی در اتخاذ رویکردی کمخطر نسبت به ایران سردرگم است. چنانچه پیش از این هم که از او دربارهی ایران سوال شده بود هیچگاه او پاسخ شفافی نداده بود. او پس از امضای تحریمها علیه ایران، در جایی از سخنانش در جملاتی کوتاه و بریده میگوید: «امیدوارم که آن را امضا کنم، اما امیدوارم نیازی به استفاده زیاد از آن نداشته باشیم.» این کلمات نشان میدهند که او حتا تا زمان امضا نیز مردد است: « امیدوارم که آن را امضا کنم.» اما این تردید از کجا نشات گرفته است؟
ترامپ به شدت به تصویر خود در اذهان عمومی اهمیت میدهد. او مایل است به عنوان فردی قوی، مصمم و قادر به حل مشکلات پیچیده شناخته شود. این موضوع، تاثیر بسزایی بر تصمیمات او دارد. عطش او به دیده شدن به عنوان قویترین فرد جهان، به حدی است که ممکن است باعث شود منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح دهد، چنانچه در تصمیمگیری بر سر تعرفههای واردات به خاک امریکا، با این که خود معترف بود میتواند تاثیر منفی بر زندگی آمریکاییها داشته باشد، اما آن را امضا کرد.
از سویی دیگر او مایل است به عنوان فردی صلحطلب و خواهان توافق با ایران دیده شود. در حدی که خود را شایسته دریافت جایزه صلح نوبل میداند. از این رو مایل است اختلافات میان آمریکا و ایران را حل کند و آن را به عنوان دستاوردی به یادماندنی در کارنامهی خود ثبت کند. او در حالی که از امضای یادداشت تحریمی ابراز نارضایتی میکند، بر لزوم اعمال فشار حداکثری بر ایران نیز تاکید دارد. در جملات بعدیاش دلیل نگرانی خودش را اینطور عنوان میکند: «خواهیم دید که آیا میتوانیم با ایران به توافقی برسیم که همه بتوانند در کنار هم زندگی کنند. شاید ممکن باشد، شاید هم نباشد.».
تحلیل جملات بعدی او و ادبیاتش نشان میده که ترامپ نمیخواهد به عنوان فردی ضعیف در برابر ایران ظاهر شود. اما دو راهی تصمیم قاطعانه و ترس از به توافق نرسیدن او را سردرگم کرده است. میگوید: «پس من این را امضا میکنم، و از انجام آن خوشحال نیستم، اما واقعاً انتخاب زیادی ندارم، زیرا باید قوی و قاطع باشیم.» و در ادامه رویایش را با صدای بلند بیان میکند: «عالی خواهد بود اگر بتوانیم خاورمیانهای، و شاید دنیایی، کاملاً در صلح داشته باشیم.»
اما دلیل این همه تردید و نگرانی چیست؟ غیرقابل پیشبینی بود مقامات ایرانی در تصمیمگیری و بازی در سیاست خارجه، بهترین پاسخ به این سوال است. همانطور که ترامپ میخواهد خود را فردی قوی نشان دهد، مسوولان ایرانی نیز نشان دادهاند که زیر بار زور و تهدید نمیروند حتا اگر به قیمت تحریم و آسیب دیدن محبوبیت در عرصهی داخلی شود. آنها نیز بارها اعلام کردهاند که حاضر به مذاکره با آمریکا هستند، اما نه با زبان زور و تحقیر. همین رویکرد مقامات ایرانی که نوعی فرهنگ در سرشت ایرانیان است، ممکن است باعث شود که تکرار تحمیل تحریمهای حداکثری، به عنوان اعمال زور و تهدید برداشت شود و آنها را از مذاکره منصرف و وادار به بازی غیرقابل پیشبینی کند. برداشت اعمال زور و قدرت درست همان چیزی است که ترامپ میخواهد از خود نشان دهد: قوی و قاطع بودن! اما تردید او نیز از همینجا شروع میشود. او نگران است با اعمال این رویکرد رویای خود را به کابوس بدل کند. با پس کشیدن احتمالی ایران از انجام مذاکره، چهرهی صلحطلبانه و دستاورد توافقی بادوام با ایران دست نیافتنی شود و دوران ریاستجمهوریاش سپری کند در حالی که در تشویش جنگ در خاورمیانه است و نگران از برهم خوردن آرامش اقتصاد جهانی که متاثر است از صادرات نفت منطقه. این همان چیزی است که چهرهی ترامپ را در امضای تکرار تحریمها علیه ایران مردد نشان داد.
برای مقامات ایرانی نیز ارزیابی صداقت ترامپ کار دشواری است. او بارها مواضع متناقضی اتخاذ کرده و سابقه برهم زدن تفاهم برجام را نیز دارد. با این حال، نمیتوان به طور کامل امکان مذاکره با او را رد کرد. ترامپ فردی عملگرا است و احساس میکند مذاکره با ایران به نفع اوست. «تردید ترامپ» برای ایران تنها یک برگ آس است نه دستی پر برای بازی ماجراجویانه. ترامپ همانقدر که میخواد به عنوان فردی قاطع و قوی دیده شود، با یک تلفن مستقیم تغییر موضع میدهد، چنانچه در دورهی قبل ریاستجمهوریاش چندید بار این موضوع را تکرار کرده بود. به هر صورت اکنون نوبت حرک ایران است، باید دید با حرکت سربازها بازی را به درازا میکشاند یا اسب را حرکت میدهد و شاه و قلعه را در امان میدارد.