روزنامه شرق|۱۷ خرداد ۱۴۰۴

شرف شیر موز در آفتابه به از تصمیم غلط

تیغی که سینه‌ی الهه حسین‌نژاد را شکافت، تنها در دست یک راننده تاکسی نبود. آن تیغ، از مدت‌ها قبل، در اتاق فکر مدیرانی تیز شده بود که با یک تصمیم اشتباه، ارزش یک کالای مصرفی را با جان یک انسان برابر کرده‌اند. داستان الهه، تراژدی شخصی یک دختر جوان نیست؛ روش مرگبار سیاستی است که قرار بود «مبارزه با قاچاق» باشد اما به ماشین تولید رانت، نابرابری و در نهایت، جنایت تبدیل شد.

الهه برای مراقبت از برادر معلولش از کار به خانه می‌شتافت. در ذهن او، نگرانی برای برادر بود و در چشم راننده، برقِ یک گوشی گران‌قیمت. نوری کاذب، نه از یک کالای ذی‌قیمت، که از برچسب قیمتی نشأت می‌گرفت که دولت بر آن چسبانده بود. طرح رجیستری موبایل، این هیولای سیری‌ناپذیر، یک گوشی ساده را به گنجی بدل کرده که دزدان برای تصاحبش، جان می‌ستانند.

بیایید این زنجیره مرگبار را مرور کنیم: دولتی تصمیم می‌گیرد به بهانه‌ی جلوگیری از قاچاق کالا، راه ورود آن را به انحصار خود درآورد. در ابتدا، با دلار دولتی برای واردکنندگان رانت می‌سازد و جیب عده‌ای را پر می‌کند. سپس، وقتی آن رانت به پایان می‌رسد، طرح را به ابزاری برای کسب درآمد تبدیل می‌کند. بر روی هر گوشی، علاوه بر سود واردکننده، تعرفه گمرکی، مالیات بر ارزش افزوده و عوارض گوناگون می‌بندد. در نتیجه، دولتی که هیچ نقشی در تولید، نوآوری و حمل‌ونقل این کالا ندارد، سودی به جیب می‌زند که گاه از سود شرکت سازنده نیز بیشتر است.

این «زورگیری قانونی» در حالی رخ می‌دهد که طبق گزارش‌ها، قاچاق میلیاردی روزانه‌ی سوخت از مرزهای کشور، بطور سازمان‌یافته، بی‌وقفه ادامه دارد. گویا زور دولت فقط به شهروند عادی می‌رسد؛ به مسافری که اگر بخواهد برای مصرف شخصی خود یک گوشی بیاورد، باید هزینه‌ای بیشتر از یک واردکننده یا فروشند خودی بپردازد تا از این کار منصرف شود. دولت با این طرح، عملاً پایش را بر گلوی مردم گذاشته و راه را برای ذی‌نفعان قدرتمند باز گذاشته است. نتیجه این سیاست ضدّمردمی آن است که مردم کولبر بی‌نوا را محق‌تر از دولت می‌داند و دست‌بوس قاچاقچی می‌شوند تا هم‌نوا با طرح‌های داهیانه‌ی دولت.

ابراز تأسف معماران طرح رجیستری برای قتل الهه حسین‌نژاد، دردی را دوا نمی‌کند و در مقام قضاوت، در شمار ژاژخایی است. شما با سیاست‌گذاری غلط، خیابان‌ها را برای پیر و جوان این کشور ناامن کرده‌اید، بخاطر در دست داشتن یک ابزار ساده‌ی ارتباطی. شما ارزش یک گوشی را آنقدر بالا بردید که انگیزه‌ای شود برای شکافتن سینه‌ی دختری بی‌گناه.

تأسف کافی نیست؛ شجاعتِ پذیرش مسئولیت و عذرخواهی لازم است. شما باید به خاطر بنا نهادن طرحی که گوشی موبایل را از یک وسیله ارتباطی مصرفی به کالایی سرمایه‌ای و هدفی برای جنایتکاران تبدیل کرد، از مردم ایران پوزش بخواهید. هر قطره خونی که در این سرقت‌های خشونت‌بار ریخته می‌شود، نتیجه‌ی مستقیم امضاهایی است که روزی با افتخار پای این طرح زدید. تا زمانی که این حقیقت را نپذیرید، ابراز تأسف‌ شما چیزی جز نمک پاشیدن بر زخم مردم نیست. بله، گاهی شرف یک کار عبث، بیشتر است از بدعت‌های غلط!

اشتراک‌گذاری این مطلب