روزنامه شرق|۱۸ آذر ۱۴۰۴

رنج رئیس بودن!

هفته‌ای که گذشت، نقاب از چهره‌ی اینترنت طبقاتی افتاد. ماجرای سیم‌کارت‌های سفید یا همان «سیم‌کارت گیت»، تنها یک خبر تکنولوژیک نبود؛ نمادی بود از شکاف میان «ما» و «آن‌ها». در ستون «مسعودنامه» بی‌پرده با آقای پزشکیان سخن گفتیم و نوشتیم: اگر فیلترینگ زهری است که کام مردم را تلخ کرده، چرا پادزهرش (سیم‌کارت سفید) تنها در دست مسئولان است؟ و اگر شهدی است گوارا، چرا ملت از آن محروم‌اند؟ پیشنهاد دادیم که آقای رئیس‌جمهور سیم‌کارت سفیدشان را پس دهند و سیاهی فیلترینگ را همراه با مردم زندگی کند تا عمق فاجعه را دریابند.»

او این توصیه را شنید و پذیرفت. در میان دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی اعلام کرد که دستور داده تا سیم‌کارت‌های سفید مسئولان نیز «سیاه» شود تا طعم تلخ محدودیت را بچشند. این اقدام [اگر بدون تبعیض عملی شود]، ارزشمند خواهد بود ولی مطلقا کافی نیست. رئیس‌جمهور نیز از این موضوع آگاه است؛ چرا که همزمان اذعان داشت که «فیلترینگ بدترین گرفتاری مملکت است.» اما نکته عجیب و تاسف‌بار آنجاست که می‌گوید: «اگر با دستور حل می‌شد، روز اول دستور می‌دادیم که حل شود.»

لیکن چگونه رئیس‌جمهور از نتیجه‌ی دستوری که صادر نشده مطمئن است؟ چرا دستور رفع فیلتر را اعلام نمی‌کند؟ اکنون در این وضعیت در ذهن مردم این شائبه است که او خود اراده و میلی برای رفع فیلترینگ ندارد؛ وگرنه هر چه سریع‌تر دستوری که صداقت و آبرویش در گرو آن است را صادر می‌کرد. شاید نگرانی آقای پزشکیان از آن است که در مقام رئیس‌جمهور دستور دهد، ولی دستورش اجرا نشود! رنج رئیس‌جمهور بودن همینجاست! دیگرانی مانع کار تو شوند ولی بار بدنامی آن برگردن تو باشد. مسئولیت ِ تمام و کمال داشته باشی، اما اختیار ِ تام نه. دیگرانی ترمز ماشین اصلاحات را بکشند، اما صورت‌حساب حادثه به نام تو نوشته شود.

به هر روی، سیاست میدان مواجهه با واقعیت است، نه فرار از آن. روبرو شدن با واقعیت، اصولی‌ترین روش برای مقابله با فوبیا است. رئیس‌جمهور باید صریح و قاطع، دستور رفع فیلترینگ را صادر کند. نتیجه از دو حال خارج نیست: یا دستور او اجرا می‌شود و بساط این تبعیض برچیده می‌شود، که این خود پیروزی بزرگی برای دولت است؛ یا دستور می‌دهد و «دیگران» مانع می‌شوند. در حالت دوم نیز او پیروز است. مردم درمی‌یابند که رئیس‌جمهورشان نه تنها مخالف فیلترینگ است، بلکه عملاً نیز اقدام کرده ولی مشکل از جای دیگری است. این شفافیت، سرمایه اجتماعی او را نیز احیا می‌کند.

اما تعلل و ترس از صدور فرمان، عواقب سنگینی دارد. دایه‌های مهربان، در آن سوی مرزها، منتظر تصمیم‌گیری‌های داخلی شما نمی‌ماند. کنگره آمریکا لوایح جدیدی برای اینترنت آزاد در ایران ثبت کرده و پارلمان اروپا رسماً از غول‌های فناوری (گوگل، متا و آمازون) خواسته تا دسترسی شهروندان ایرانی را تضمین کنند.

وقتی در تامین نیازهای پیش‌پا افتاده‌ی مردم تعلل شود و یا با تنگ‌نظری راه را بر آنها ببندید، نمی‌توان انتظار داشت که مردم به ناچار به آغوش دایه‌ها پناه نبرند. آنها کلید قفل‌هایی را در دست دارند که شما از باز کردنشان می‌هراسید. شکست بزرگ اینجاست. شما نه تنها جنگ فیلترینگ را در عرصه‌ی بین‌المللی می‌بازید، بلکه مردم خود را نیز از دست می‌دهید.

تصمیم نهایی با شماست. می‌توانید کماکان با رنج ِ «رئیس‌‌جمهور بودن» و ترس ِ از «دستور دادن» مدارا کنید و شاهد باشید که دیگران، برای آزادی ارتباطات مردم ایران تصمیم می‌گیرند؛ یا اینکه جسارت به خرج دهید، طلسم را بشکنید و در سمت مردم به‌ایستید.

اشتراک‌گذاری این مطلب