اسرائیل و حساسیتزدایی منظم
ما و فراموشکاری
حساسیتزدایی منظم یا مواجههسازی تدریجی یک روش روانشناختی است که برای کمک به افراد در غلبه بر فوبیا، اضطراب و اختلالات اضطرابی به کار میرود. در این روش ابتدا فهرستی از موقعیتها یا محرکهایی که باعث ترس یا اضطراب میشوند، تهیه میشود و سپس این فهرست بر اساس میزان اضطرابی که هر مورد ایجاد میکند، از کمترین تا بیشترین، مرتب میشود. بعد از آن روانشناس، شروع میکند به مواجههی مُراجع، با مواردی که کمترین اضطراب را ایجاد میکند و به تدریج به سمت موارد چالشبرانگیزتر پیش میرود.
هدف اصلی این روش کاهش واکنش اضطرابی از طریق عادیسازی و حساسیتزدایی است، به گونهای که فرد بتواند بدون تجربه اضطراب شدید با موقعیتها یا محرکهای ترسآور مواجه شود و آن را بدون ترس و واکنش بپذیرد.
در سالهای اخیر، اسرائیل با در پیش گرفتن یک استراتژی تدریجی و گامبهگام در قبال ایران، سعی در عادیسازی تنشها و کاهش مقاومت افکار عمومی ایران و بینالملل در برابر اقدامات خود داشته است. این استراتژی شامل حملات هدفمند و پیوسته به مواضع مرتبط با ایران در منطقه میشود که به تدریج جامعه جهانی را به این تنشها عادت میدهد. با نگاهی به رفتارهای اخیر اسرائیل در منطقه، میتوان شباهتهایی بین این روش روانشناختی و اقدامات نظامی این کشور مشاهده کرد.
حملات اسرائیل علیه ایران در سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰، همزمان بهصورت سایبری و ترور دانشمندان هستهای ایران آغاز شد. مهمترین عملیات سایبری علیه ایران حمله به تأسیسات هستهای ایران در نطنز است که نزدیک به هزار سانترفیوژ را نابود کرد. پس از آن گزارشهایی از اقدامات خرابکارانهی دیگری نیز منتشر شد. انفجار و آتشسوزی در یکی از ساختمانهای تأسیسات هستهای نطنز، در تیر ماه ۱۳۹۹و حمله پهپادی به تاسیساتی در نزدیکی کرج در تیر ماه ۱۴۰۰، که گفته میشود محل ساخت سانترفیوژهای نیروگاه هستهای است، از جمله این اقدامات خرابکارانه است.
اما برنامهی حساسیتزدایی نظامی اسرائیل علیه ایران را میتوان بعد از ناآرامیهای مربوط به حجاب در شهریور۱۴۰۱ تشدید شد. به نظر میرسد اسرائیل از پیش منتظر اتفاقی از این دست، برای آغاز عملیات خود بوده است؛ بعید نیست توسل به تفرقهافکنی از طریق انگشت گذاشتن با شعائر دینی از روشهای اسرائیل باشد؛ چرا که از ابتدای دولت سیزدهم، سختگیریها برای حجاب اجباری تشدید شد و تنشها بین نیروهای گشت ارشاد و مردم، روز به روز بر خشم اجتماعی میافزود. همچنین هل دادن مسئولین کشور به دام گستردهی فیلترینگ با یک مهندسی اجتماعی به نیت افزایش تنش بین مردم و حاکمیت و نیز شیوع فیلترشکنهای آلوده را میتوان محصول یک اتاق فکر دانست. همزمان با اعتراضات در ایران، دامنه حملات سایبری به سامانههای ایرانی بسیار گسترده شد.
حملات هوایی اسرائیل به مواضع ایران در سوریه، گام دیگری از برنامهی حساسیتزدایی آنها را پیش برد. اسرائیل بارها تأسیسات و پایگاههای نظامی مرتبط با ایران و نیروهای همپیمان آن را در سوریه هدف قرار داده است. مهمترین این حملات، حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق بود که در عرف بینالملل حمله به خاک محسوب میشود. ترور اسماعیل هنیه در ایران گام بعدی روند مواجههسازی و ایجاد بیحسی در برابر خشونت نظامی است و گام آخر ترور سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان بود.
اسرائیل با این حملات تدریجی در حال حساسیتزدایی از جنگ و رویارویی نظامی است. با هر حمله جدید، حساسیت افکار عمومی جهانی کاهش مییابد و واکنشهای بینالمللی ضعیفتر میشود. این روند میتواند به تثبیت سیاستهای یکجانبهگرایانه و تضعیف هنجارهای بینالمللی منجر شود. حملات تدریجی و هدفمند اسرائیل به مواضع مرتبط با ایران در کشورهای همسایه، میتواند نشانهای از آمادهسازی اذهان جامعه جهانی و منطقه برای مواجهه با یک اقدام بزرگتر، یعنی حمله به ایران باشد. دور از ذهن نیست که حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل، ساخته و پرداخته دستگاه امنیتی اسرائیل بوده باشد، تا بتواند تصمیم خود را طبق این برنامهریزی پیش برد.
تا اینجای یادداشت فلشبکی بود به ۹ ماه پیش؛ این یادداشت در آن زمان نوشته شد. اما رسانه از فشارهایی که همواره در مقاطع حساس کنونی بر آنها وارد میشود از انتشار این یادداشت خودداری کرد.
در این یادداشت به استناد صحبتهای سردار حاجیزاده که گفته بود رویارویی تمام عیار با آمریکا میتواند کشور را ۱۰ تا ۲۰ سال به عقب بیندازد، توصیه شده بود: اگر زور بازویمان، بیشتر ز حریف نیست، به حکم عقل، راه گفتوگو را در پیش گیریم و حریف را با زبان گرم، نرم کنیم؛ سیاستمدارانه عمل کنیم، یارگیری کنیم و تا زمانی که زورمان بر حریف نمیچربد، تنشزدایی کنیم. نوشدارویی که «اکنون» آقای عراقچی در پی آن است.
این یادداشت و احتمالا مقالههای مشابه از انتشار بازماندند و این توصیهها نادیده گرفته شدند. ولی حالا دیگر سخن از حمله به ایران تابو نیست. نه تنها این پیشبینی درست بود، بلکه مشخص شده که اسرائیل علاوه بر حمله مستقیم به ایران را داشته، در صدد ترور سران قوا و تغییر رژیم هم بوده است.
امیدوارم که اکنون تابآوری نهادی که صراحت رسانه را برنمیتابد، بیشتر شده باشد. تحلیل امروز چنین است: اکنون برای مسیری که آقای عراقچی به نیابت از حکومت در پیش گرفته، دیر شده است. بماند که همین الان هم عدهای این رویکرد را برنمیتابند و به آقای عراقچی تاختند. از طرفی دیگر، به قول ترامپ، اکنون که بازی دست آنهاست چرا باید پا پس بکشند!؟ اسرائیل برگ آخرش را رو کرد اما تیغش نبرید. کسی که دستش رو شده، دیگر چیزی برای پردهپوشی نداره. باید آماده بود چرا که احتمال تکرار حادثه بالاست.
دستگاه دیپلماسی نباید صرفاً به گفتوگو با آمریکا تمرکز کند، بلکه فعالانه در منطقه یارکشی کند و کشورهای منطقه را از خطر جنگ احتمالی آگاه کند و بخشی از دیپلماسی تنشزدایی را برعهدهی آنها نهد. باید به آنها یادآوری کرد در صورت جنگ، متحدان غربی شما را قربانی اهداف خویش میکنند، چنانکه به گفتهی ترامپ، او پایگاه العدید در خاک قطر را برای حملهی ایران، پیشنهاد داده بود.
نقطهی قوت ما در این ۱۲روز همبستگی ملی بود. حب به وطن از بغض به حکومت، پیشی گرفت؛ اما پاسخ حکومت به مردم چه بود؟ زندانیان سیاسی را آزاد کرد و یا در حکم آنها تخفیف داد؟ فیلترینگ را برداشت؟ و یا از ارائه لایحه مخالف با آزادی بیان خودداری کرد؟ عملا هیچ! تنها کار چنگ زدن بر ملیگرایی بود، که آن هم داستان گربهی عابد را در ذهن مردم تداعی میکند و میتواند اثر معکوس داشته باشد.
مردم را کودکان دبستانی مپندارید که با خواندن یک سرود شادمان میشوند و فراموش میکنند. فراموشکاری آفت سیاست است! نیاز به اصلاح اساسی و همدلی با مردم بهشدت احساس میشود. اما نه با آن صبر ایوبی که آقای پزشکیان در نظر دارد.