مذاکره در لوله پولیکا
دربارهی مذاکرهی غیرمستقیم با آمریکا
«سه نوع مذاکره غیرمستقیم داریم. در حالت اول در دو هتل متفاوت برگزار میشود، در حالت دوم در یک هتل اما در دو اتاق متفاوت و حالت سوم در یک اتاق و با حضور نفر سوم.» این تعاریف کارشناس شبکه افق از مذاکرات غیرمستقیم است. او میافزاید: «امیدوارم حالت سوم نباشد، چون افکار عمومی خیلی متوجه تعاریف دیپلماتیک نمیشود. ترامپ میآید و میگوید مذاکره رو در رو و بر سر یک میز بوده است.»
در جایی دیگر مجری برنامهای در شبکه ۳ با تحکم میگوید: «در روز شنبه هیچ عکس دو نفرهای از عراقچی و ویتکاف (طرف آمریکایی) نباید منتشر شود.»
حتا خود آقای عراقچی نیز در پاسخ به سوال خبرنگار شبکه خبر دربارهی طرفین مذاکره میگوید: «از آمریکا آقای ویتکاف تشریف...» و بعد فعل جملهی خود را تصحیح میکند و میگوید: «میآید.» چرا که در ادبیات رسمی از عبارت «تشریف آوردن» برای احترام به طرف مقابل استفاده میشود.
همه چیز در هالهای از کتمان و انکار پیش میرود. هر شکل که هست باشد، اما نباید عکسی از آن بیرون بیاید؛ که مبادا حرف مردم دامنمان را بگیرد و یا دشمن شاد کن شویم. مراتب پردهپوشی و ریاکاری باید با قدرت رعایت شود. به طرف مقابل هم توصیه میکنیم که این اصول را رعایت کند، چرا که نشانهی حرفهای بودن است. اما ترامپ میآید و خبر از مذاکرهی مستقیم میدهد و میزند به زیر میز اصول «حالا مردم چه میگویند؟» و «ریای مصلحتی». اصولی پس از چهار دهه هنوز یکی از بندهای قوانین و بخشنامههای اداری ماست.
در زمان کودکی ما رسم چرکی در مدرسه رایج بود. شاید هنوز هم در میان نوجوانان رایج باشد. آن هم این بود که برای ممانعت از کاری، اصطلاحاً فحشی را وسط میگذاشتند و آن را نثار کسی میکردند که آن کار را انجام دهد.
داستان مذاکرهی ما با آمریکا هم چنین است. ابتدا با تمام قوا به آن حمله میشود؛ آن را لعن و نفرین و دشنام میدهند ولی بعد که کمی هیجانشان از غلیان میافتد و به خود میآیند، تازه متوجه میشوند که شیپور را برعکس گرفته بودند. به تکاپو میافتند برای اقناع افکار عمومی، چرا که اکنون دارند همان کاری میکنند که قبلا برایش فحش وسط گذاشته بودند. در نتیجه چارهای جز توجیهات مسخره و نخنما ندارند. «مذاکره در یک اتاق با حضور نفر سوم.» یا مذاکره بدون عکس و عیان. هر چه میشود بشود اما جلوی مردم فحشخور خودمان نشویم.
مسوولین ما همه دستکم دهه هفتم عمر خود را سپری میکنند، اما هنوز حرفهایی میزنند که تف سر بالاست. هنوز هیجان بر خرد و سیاست غلبه دارد. به عنوان یکی از آن افکار عمومی که از آن واهمه دارید عرض کنم که دیگر نه مواضع جار و جنجالیتان پیرامون موضوعات مختلف معتبر است نه توجیهات کارشناسانتان برای رفع و رجوع آن مواضع، موثق. ذهن خود را درگیر اصل پردهپوشی نکنید، مردم همه چیز را میدانند. حاشیه را رها کنید و روی کارتان متمرکز باشید. هرچند که اگر همین را هم از مردم بپرسید میگویند نتیجه مذاکرات به حال ما فرقی ندارد.
اما من به عنوان فرزند دهه شصت که در اوج ایدهها و شعاعر انقلابی شما رشد کردهام شما و نگرانیتان را بهخوبی درک میکنم؛ راهحل دیگری برای شما درنظر دارم که بتوانید مذاکرات را غیرمستقیم برگزار کنید. «مذاکره در لوله پولیکا.» دو طرف در دو سوی یک لوله پولیکای سه، چهار متری بنشینید و صحبت کنید. میتوانید در میانهی لوله یک زانویی هم بگذارید که یک پیچ هم در لوله بیفتد؛ اینگونه ناخواسته چشمتان هم در چشم هم نمیافتد و مذاکره کاملا غیرمستقیم پیش میرود.
شاید بر من خورده بگیرید که چرا یک نقد جدی را با طنز به پایان رساندهام. اما این موضوع اصلا طنز نیست؛ این ابداع دستکم از مستعان که زندگی میلیونها نفر به آن گره خورده بود کاراتر است.
من الله توفیق