هفته‌نامه صدا|۱۲ مهر ۱۴۰۴

پایان بازی

توصیه‌ای به اصلاح‌طلبان

seda weekly

در سپهر سیاست ایران، اصلاح‌طلبان همواره خود را به ناجیانی تشبیه کرده‌اند که مکلفند نگذارند «کشتی خسته»ی سیاست، در دریای متلاطم جهل و جزم و تحریم غرق شود. این توصیف، خوش‌بینانه‌ترین نگاه به این حزب سیاسی است. بهترین حالت این نحله‌ی فکری؛ مبرا از میل به قدرت، سمت و ثروت. یادداشت امروز از این زاویه به اصلاح‌طلبان نگاه می‌کند و توصیه‌ای به آنها دارد.

این جریان سیاسی، در هر دوره از انتخابات، با بهایی گزاف و با تکیه بر ته مانده‌ی سرمایه‌ی اجتماعی خود، ریش گرو می‌گذارد و از مردم خواهش می‌کند که در انتخابات شرکت کنند تا شاید روزنه‌ای از امید برای تجربه‌ی یک «زندگی معمولی» را به روی آنان بگشاید و نگذارد که انحصارطلبان و خالص‌گرایان، چکمه بر گرده‌ی اسب تخاصم بکوبند و کشور را در مسیر زوال قرار دهند.

اما تاریخچه‌ی این تلاش‌ها، روایتی از یک دور باطل و فرسایشی است. هر بار که اصلاح‌طلبان با وعده‌ی تغییر، بخشی از قدرت را به دست می‌گیرند، با سد بلند اتهام‌زنی، سنگ‌اندازی و مخالفت‌های سازمان‌یافته‌ی جناح تندرو روبرو می‌شوند. فشار مضاعف مجلس و دیگر کانون‌های قدرت، چنان بر دولت برآمده از رأی مردم تنگ می‌آید که در عمل، چینش کابینه و سیاست‌گذاری‌های کلان، تفاوتی آشکار با یک دولت اصولگرا پیدا نمی‌کند.

این تنها ظاهر ماجرا نیست. در لایه‌های پنهان‌تر، مدیران میانی که بدنه‌ی دیوان‌سالاری را تشکیل می‌دهند، همچون سدی نفوذناپذیر عمل کرده و مانع از انتقال پیام کارشناسان و تحقق برنامه‌های دولت می‌شوند. در چنین ساختاری، دولتِ مورد حمایت اصلاح‌طلبان، در عمل از اجرای وعده‌های خود باز می‌ماند و در نهایت، این اصلاح‌طلبان هستند که با اتهام ناکارآمدی و بی‌عملی روبرو می‌شوند.

فیلترینگ و رفع تحریم‌ها از وعده‌های اساسی پزشکیان، به عنوان نماینده‌ی اصلاح‌طلبان در انتخابات، بود. هر دو مورد که با مقاومت سرسختانه‌ی جناح اصول‌گرا در گره‌گشایی مواجه شده، مصداق مخالفت‌های سازمان‌یافته جناح تندرو، با تفکر اصلاح‌طلبی است. (چنان‌چه گفته شد از انفعال و عافیت‌طلبی برخی مدیران و مسوولان مرتبط و به‌ظاهر همراه دولت می‌گذریم.)

موضوع مهم دیگر مواضع رهبر انقلاب است. در مواردی همچون مذاکره با امریکا، نظر داهیانه‌ی ایشان، به جد پرهیز از گفت‌وگو با آمریکا است. تلاش زعمای اصلاحات، قبل از سفر رئیس‌جمهور به نیویورک، برای کسب اجازه در این زمینه بی‌نتیجه ماند و رهبری در پیامی تصویری در حالی که رئیس‌جمهور در آمریکا بود، نظر خود را مجددا ابلاغ کردند.

در این زمینه نظر اصول‌گرایان نیز، به رهبری نزدیک است. گروهی که در ارکان دیگر نظام، قدرت را در دست دارند. این موضوع یک متغیر کلیدی و تعیین‌کننده است که هرگونه تلاش برای پیش‌برد اهداف اصلاح‌طلبان را عقیم می‌کند. این هم‌سویی ساختاری، عملاً اصلاح‌طلبان را به گروهی تبدیل کرده است که مسئولیت دولتی را بر عهده می‌گیرند که ابزار لازم برای تحقق اهدافش را در اختیار ندارد.

در چنین شرایطی، این پرسش برای ناظران سیاسی مطرح می‌شود که آیا ادامه این مسیر، دستاوردی جز فرسودگی بیشتر سرمایه‌ی اجتماعی و بدنامی نزد افکار عمومی در پی خواهد داشت؟ شاید عقلانی‌ترین کنش سیاسی در مقطع کنونی، نه تلاش برای اصلاح ساختاری که اراده‌ای برای اصلاحش وجود ندارد، که واگذاری کامل صحنه به رقیب باشد.

باید اجازه داد تا اصولگرایان، بدون بهانه‌ای به نام «دولت پنهان» یا «نفوذ اصلاح‌طلبان»، سکان کشتی را کاملاً در دست گیرند و مسیر را تا انتها بروند. آنگاه عملکردشان بی‌هیچ واسطه‌ای در معرض قضاوت تاریخ و مردم قرار خواهد گرفت.

گویا اکنون زمان آن رسیده است که اصلاح‌طلبان، به جای تکرار یک بازی بی‌سرانجام، به کل دست از کار بکشند و پایان کار خویش را اعلام کنن. هر گونه فعالیت رسانه‌ای، تبلیغی و توصیه‌ای را ترک کنند، از هیاهوی قدرت کناره بگیرند و بازنشستگی را در گوشه‌ای آرام تجربه کنند.

حضور بی‌حاصل، موجب انباشتگی خشم مردم و رای‌دهندگان می‌شود و سیلی آن نه تنها اصلاح‌طلبان را می‌نوازد، بلکه آتشی است بر دامن صلح، خردورزی، گفت‌وگو و صندوق رای. شاید اکنون بزرگترین کنش سیاسی، کناره‌گیری و سپردن مسئولیت کامل به مدعیان باشد تا سرنوشت این کشتی و این سفر، یک‌سره مشخص شود.

اشتراک‌گذاری این مطلب