روزنامه شرق|۴ دی ۱۴۰۳

فیلتر بودن یا نبودن، مسئله این نیست!

پذیرش واقعیت گاه سخت است و سخن گفتن از آن سخت‌تر. کتمان آن نه درد را درمان می‌کند، نه مشکل را مرتفع. اوضاع اقتصادی در بدترین وضعیت خود در دوران معاصر قرار دارد؛ اگر چه یک شبه بوجود نیامده و تیزی آن بر گرده‌ی دولت پزشکیان نیست، اما مسوولیت بهبود آن بر دوش دولت اوست. چشم‌انداز سیاست خارجی نیز در هاله‌ای از غبار است. غباری بس تیره چون هوای این روزهای تهران.

دولت نتوانسته است در این عرصه‌ها تغییرات ملموسی ایجاد کند، تنها ابزاری که می‌تواند نگاه مردم را به او و کلیت نظام بهبود بخشد، تحقق وعده‌های اجتماعی است و گشایش روزنه‌هایی که احساس «مردم بودن» را به جامعه بازگرداند. رفع فیلترینگ و حجاب از جمله وعده‌هایی بود که آقای پزشکیان در روزهای انتخابات برای کسب اعتماد و رای مردم به آن متمسک شدند. این مسائل نه به ارتباط ما با دنیا گرده خورده است و نه به ناترازی انرژی و دخل و خرج دولت. اما بی‌تردید رابطه‌ی تنگاتنگی با امید مردم و تعلق خاطرشان به مفهوم وطن دارد.

با وجود وعده‌های متعدد مبنی بر رفع فیلترینگ، این موضوع همچنان چون کلافی سر در گم رها شده است. هیچ خبر دندان‌گیری نیز از گشایش آن به بیرون درز نمی‌کند. با تابلوی « صدا ندهید! کارشناسان مشغول کارشناسی هستند». وزیر ارتباطات در آخرین اظهار نظر خود گفته‌اند: «شاید ‎فیلترینگ به صورت‌ ‎گام به گام برداشته شود.» به قول آقای کرباسچی «شاید هم نشود!» شما کجای این بازی هستید؟ ستار هاشمی پیش‌تر در واکنشی به اعتراضات مردمی، اظهار کرده بود که «مشکلات با کار کارشناسی حل می‌شود و نه غوغاسالاری». مردم چقدر سکوت کنند که کار کارشناسی رفع فیلترینگ تمام شود؟ چند جوان دیگر باید ناامید شود و عزم هجرت کند تا بالاخره کار کارشناسی شما به نتیجه برسد؟ اصولا در این میان، سخن کدام کارشناس برای شما موثق است؟

به گفته‌ی بهزاد اکبری، مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت «بیش از ۵۰درصد ترافیک اینترنت در ایران از طریق VPN عبور می‌کند. این مسأله نه‌تنها باعث کندی سرعت دسترسی کاربران شده، بلکه به افزایش آلودگی‌های سایبری و ایجاد مشکلات امنیتی منجر شده است.» مجله فوربس نیز در گزارشی گفته است که: «بیش از ۲۰هزار ایرانی به اینترنت پرسرعت استارلینک دسترسی دارند،» که با توجه به غیرقانونی بودن آن در ایران، رقم قابل توجهی است. در نظام‌های دموکراتیک، تعامل مثبت میان دولت و مردم نه تنها یک ضرورت است، بلکه عاملی است برای تسهیل در فرآیند تصمیم‌گیری‌های کلیدی. سیاست‌مداران با سیاست با سمبه همراهی مردم کارشان را پیش می‌برند، نه آن که آن را غوغاساری بنامند و لشگرکشی خیابانی بخوانند.

مسئله حجاب هم همین است. ناتوانی خود در اقناع جناح مخالف را به جایی دیگر حواله می‌کنیم. حتا اگر بخواهیم با نگاه آقای فواد ایزدی مردم را گوشت دم توپ ببینیم، خوب است یادمان باشد، جوانانی که در ۸سال جنگ با عراق جانشان را در کف دست گرفته بودند نسلی بودند که کاباره و مسجد را با هم دیده بودند. چیزی که آنها را در مسیر دفاع از ایران قرار داد، همان مفهوم «مردم بودن» بود و تعلق به وطن، نه چیز دیگری. البته کسانی که در آن روزها در امریکا زندگی می‌کردند، اگر اطلاعات کافی ندارند، می‌توانند مثل من دهه شصتی از آنها که در جنگ بوده‌اند بپرسند.

امروز که هر ایرانی بیش از یک فیلترشکن روی تلفن همراه خود دارد و به هرصورت راهش را به دنیای آزاد باز می‌کند، فیلتر بودن یا نبودن، مسئله نیست، مسئله احساس «مردم بودن» است، احساس باهم بودن. چشم‌انداز منطقه و سیاست خارجی بیش از پیش به ما نشان می‌دهد که ما سرزمینی دور و تنها در جهانیم، احساس با هم بودن مردم را از آنان نگیرید.

اشتراک‌گذاری این مطلب