چرا ایران از قدرت نرم و نفوذ جهانی عقب میماند؟
در جنگ با فناوری
سخنگوی دولت از رفع فیلترینگ تلگرام و یوتیوب سخن میگوید، البته دربارهی زمان آن هم قول هم نمیدهد چرا که بدقولی کار زشتی است. این در حالی است هر روز اخباری از شرق و غرب عالم و رقابت شدید کشورها در سرمایهگذاری در حوزهی هوش مصنوعی میشنویم. حتا در همسایگی ما در خاورمیانه.
دونالد ترامپ دوران جدید ریاستجمهوری خود را آغاز کرد و در مراسم تحلیفش، علاوهبر چهرههای سرشناس سیاسی، حضور مدیران برجسته فناوری نیز چشمگیر بود و توجهات بسیاری را به خود جلب کرد. بویژه که پیش از این، ایلان ماسک بصورت رسمی پا به عرصهی سیاست گذاشته و به تیم ترامپ پیوسته بود. چنانچه از تکاپوی او پیداست، چهار سال پیشرو، دورهای خواهد بود که عرصهی سیاست، تحت تأثیر فناوری قرار گیرد و نقش ایلان ماسک و ایدههای جاهطلبانهی او در این مسیر بسیار پررنگ خواهد بود.
پیشتر نقش فناوری در اقتصاد، دولتها را به پر و بال دادن به این حوزه ترغیب کرده بود، اما با ظهور AI و استفاده از آن به عنوان یک بازوی استراتژیک و تاثیر آن در حکمرانی، دولتها را وا داشته است که نگاه خود به فناوری را از یک وسیلهی صرفا خدمترسان، به یک ابزار اعمال قدرت تغییر دهند.
روز سهشنبه پاریس مهمان بیش از ۵۰ کشور بود تا راهی بیابند که فاصلهی خود را از چین و آمریکا در این حوزه کم کنند. سرمایه گذاری ۲۰۰ میلیارد یورویی برای هوش مصنوعی در اتحادیه اروپا، از نتایج این اجلاس بود. در همین هفته ایلان ماسک نیز در گفتوگویی پیشبینی کرد که جنگهای آینده تحت سلطه هوش مصنوعی و پهپادها خواهد بود و بر لزوم سرمایه گذاری ایالات متحده در فناوری هواپیماهای بدون سرنشین تأکید می کند. همچین گوگل نیز منع استفاده از هوش مصنوعی در تسلیحات نظامی را کنار گذاشت.
در عصری که قدرت و رقابت بینالمللی دیگر صرفاً به جنگافزارهای سخت محدود نمیشود، بلکه در عرصهای نرم و نامحسوستر به نام "قدرت نرم" رقم میخورد، نقش فناوری و نوآوری بیش از هر زمان دیگری برجسته شده است. قدرت نرم، به توانایی یک کشور برای تاثیرگذاری بر دیگران از طریق جذابیت فرهنگی، ارزشهای سیاسی و سیاستهای خارجی اشاره دارد، نه از طریق اجبار نظامی یا اقتصادی. حال به این تعریف باید استفاده از فناوری در توسعهی نظامی نیز افزود. در حالی که ممکن است سیاستهای خاص دولت ترامپ مورد انتقاد باشد، اما نمیتوان از این نکته چشمپوشی کرد که او به نوعی (هرچند شاید با انگیزههای متفاوت) بر شرکتهای بزرگ هایتک و کارآفرینان به عنوان بازیگران کلیدی در صحنه بینالمللی حساب باز کرده بود. او به خوبی درک میکرد که رهبری در فناوریهای پیشرفته، خود یک منبع ارزشمند قدرت است.
علاوه بر این، فرهنگ کارآفرینی و نوآوری که در قلب صنعت هایتک آمریکا جای دارد، به خودی خود یک ارزش جذاب در سطح جهانی است و تصویر مثبتی از پویایی و فرصتطلبی جامعه آمریکایی ارائه میدهد. در مقابل این رویکرد، متاسفانه در ایران روندی کاملاً متفاوت و حتی متضاد در حال شکلگیری است. به جای حمایت و تسهیلگری، شاهد افزایش محدودیتها و فشارها بر فعالان حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات هستیم. فیلترینگ گسترده و محدودیت پهنای باند، دسترسی به اطلاعات و ارتباطات را مختل کرده. این محدودیتها نه تنها برای کاربران عادی آزاردهنده است، بلکه برای کسبوکارها و استارتآپهای آنلاین نیز مشکلات جدی ایجاد میکند و مانع از رشد و نوآوری در این بخش پویا میشود. افزایش بروکراسی و ایجاد نهادهای موازی که به جای تسهیل، دست و پای فعالان حوزه آیتی را میبندند، معضل دیگری است که بر این فضا سایه افکنده است. به عنوان مثال، تلاش صداوسیما برای ایجاد نهادی به نام «ساترا» به منظور کنترل و محدود کردن شبکههای نمایش خانگی، نمونهای بارز از این رویکرد است. به جای تغییر رویکرد و تلاش برای جذب مخاطب از طریق تولید محتوای جذاب و رقابتی، صداوسیما به دنبال اعمال محدودیت و کنترل بر رقبای خود تحت قوانین من درآوردی نظیر احراز صیانت فلان کارگردان است.
متاسفانه در ایران، اولویتهای فناورانه به شکل دیگری تعریف شده است. به جای تمرکز بر پروژههایی که میتوانند به توسعه کشور و ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان کمک کنند، تلاشها معطوف به کاربردهای محدودکننده و نظارتی شده است. به عنوان نمونهای تلخ، شاهد آن هستیم که بخشی از توان و ظرفیت فناوری کشور به جای حل مسائل اساسی، صرف توسعه سیستمهایی برای تشخیص چهره زنانی میشود که به زعم برخی «مویشان بیرون است» تا پیامک جریمه برایشان ارسال گردد. این تخصیص منابع و استعدادها به پروژههایی با اولویتهای سوالبرانگیز، نه تنها اتلاف سرمایههای ملی است، بلکه انحراف مسیر توسعه فناوری در ایران را به سمت اهدافی کماهمیت و حتی مضر نشان میدهد.
در حالی که کشورهای دیگر به شدت در حال سرمایهگذاری در حوزه فناوریهای نوین و دیجیتال هستند و تلاش میکنند از این طریق موقعیت خود را در اقتصاد جهانی ارتقا دهند، ایران با محدود کردن این بخش، از قافله رقابت جهانی عقب میماند. این عقب ماندگی نه تنها در حوزه اقتصادی، بلکه در حوزههای نظامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز تاثیرگذار خواهد بود و فرصتهای بیشماری را برای توسعه و پیشرفت کشور از بین خواهد برد. برای جبران این عقبماندگی و بهرهبرداری از پتانسیلهای عظیم حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، نیاز به یک تغییر رویکرد اساسی و پارادایم شیفت در سیاستگذاریهای کلان کشور احساس میشود. تنها در این صورت است که میتوان از فناوری به عنوان ابزاری برای پیشرفت، توسعه و تقویت قدرت نرم ایران در عرصه بینالمللی بهره برد و از قافله فناوری و نفوذ جهانی عقب نماند. زمان آن رسیده است که درک کنیم، فیلتر کردن قدرت نرم، نه تنها راه به جایی نمیبرد، بلکه آینده کشور را نیز به مخاطره میاندازد.
بگذارید کمی صریح باشیم، تا وقتی که میپنداریم تنها ژ۳ و کلاشینکف ابزار قدرت است و مشکل را پوشش کارمندان فلان شرکت فعال در حوزهی فناوری میدانیم، راه بجایی نخواهیم برد. دیگر رفع فیلتریگ وعدهی دلربایی برای پابند کردن جوانان در این خاک نیست. حقیقت آن که ما و ترامپ و دیگران، همه با فناوری میجنگیم. آنها فناوری را به عنوان ابزار اعمال قدرت در دست دارند و میجنگند، ما با فناوری به عنوان دشمن در جنگیم.